علی اکبر رضوی

دانش آموخته حوزه علمیه قم و مرکز تخصصی علوم حدیث

علی اکبر رضوی

دانش آموخته حوزه علمیه قم و مرکز تخصصی علوم حدیث

علی اکبر رضوی
طبقه بندی موضوعی

#در_محضر_استاد

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۴۸ ب.ظ

از دور دیدم در حال جنب و جوش است، بسیار عجله داشت و با دستپاچگی در تکاپو بود.

نزدیک شدم و عرض ادب کردم.

صحبت میکرد اما فکرش جای دیگری بود، آرام و قرار نداشت.

پرسیدم استاد دلیل این همه عجله چیست؟

لحظه ای ایستاد و گفت نهال ها رو تازه کاشتم، آب نخوردن، دارن خشک میشن، دارن خشک میشن.

(یک "میفهمی" در بیانش بود)


🔸مشغول کمک شدم برای وصل لوله‌های آبیاری قطره‌ای

انتهای کار بود که گفت علی جان من با این درخت ها حرف میزنم، نگران بودم خشک بشن و ناراحت بشم به همین جهت عجله داشتم.

انگاری داشت به شاگردها و بچه های خودش رسیدگی میکرد.

حس آشنایی بود حس استاد مثل پدر بود که با درخت های مزرعه مشغول میشد.


بعد از نماز ظهر اجازه برگشت به خانه کردم و گفت ناهار بمون تخم مرغ 🍳 میخوریم


و من شادمان از این کمک و ناهار دلچسب حضرت استاد

  • علی اکبر رضوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">