«ز گهواره تا گور دانش بجوی»
ماه مهر آمد و آقا مرتضا دوباره راهی مدرسه شد تا برای آینده تلاش کنه و بتونه سرباز خوبی برای امام زمان (عج) باشه.
زحمت آموزش و کمک به درس‌ها توی خونه بعهده مادر خونه بود که اقا مرتضام تونست سال اول درس خوندن رو با تمام فراز و نشیبها، شیطنت و شلوغ کاری هایی که داشت، با رتبه عالی تموم کنه.
سال پیش در چنین ایامی بود که نوشتم:
#مرغ_همسایه_غاز_است
گاهی وقت ها توی خونه هامون سوژه هایی هست واسه دیدن و لذت بردن حتی عکاسی کردن اما دنبال زیبایی هایی هستیم خاج از محیط خونه واسه دیدن و ...
امروز پس از مدت ها توجه‌ام جلب شد به #کدو ها که توی بالکن خونه آویزون شده و قراره گل یاس بالکن از کنار رد بشه و بره بالا
راستی شما هم یادتون میره خونه میتونه بهترین تصاویر و سوژه ها رو داشته باشه؟
احساس میکنم مرغ همسایه اصلا وجود نداره
از دور دیدم در حال جنب و جوش است، بسیار عجله داشت و با دستپاچگی در تکاپو بود.
نزدیک شدم و عرض ادب کردم.
صحبت میکرد اما فکرش جای دیگری بود، آرام و قرار نداشت.
پرسیدم استاد دلیل این همه عجله چیست؟
لحظه ای ایستاد و گفت نهال ها رو تازه کاشتم، آب نخوردن، دارن خشک میشن، دارن خشک میشن.
(یک "میفهمی" در بیانش بود)
🔸مشغول کمک شدم برای وصل لوله‌های آبیاری قطره‌ای
انتهای کار بود که گفت علی جان من با این درخت ها حرف میزنم، نگران بودم خشک بشن و ناراحت بشم به همین جهت عجله داشتم.
انگاری داشت به شاگردها و بچه های خودش رسیدگی میکرد.
حس آشنایی بود حس استاد مثل پدر بود که با درخت های مزرعه مشغول میشد.
بعد از نماز ظهر اجازه برگشت به خانه کردم و گفت ناهار بمون تخم مرغ 🍳 میخوریم
و من شادمان از این ک
مک و ناهار دلچسب حضرت استاد
📝در کوچه پس کوچه‌های روستای #وشنوه که قدم میزنی عکس‌ها و #دیوار_نوشت هایی میبینی که شاید قدمتش از سن من و تو بیشتر باشه و حتی ممکنه نویسنده اون #شهید شده یا فوت کرده باشه.
بدون "تو" دمنوش‌ها هم بی‌تاثیر میشن
💊قبل از قرص و آمپول دمنوش پونه و آویشن دم کردم و خوردم اما کارساز نبود؛ پناه به قرص هم دردی دوا نکرد💉
🔴انگار باید صبر کرد
🔴انگار باید قدر عافیت دانست و شکر نعمت کرد.
🔷قال رسول الله (ص): "نعمتان مجهولتان الصحه و الامان"
دو نعمتند که قدرشان مجهول است: صحت، امنیت.
📚منبع:
1 - التحفه السنیه . السید عبد الله الجزائری ص 67
2 - روضه الواعظین الفتال النیشابوری . ص 472
رشته کوه و قله کوه پلنگ آبی در 60 کیلومتری جنوب استان قم و در منطقه درباغ روستای کرمجگان از توابع بخش کهک واقع شده است.
این رشته کوه از شمال به محدوده روستای کرمجگان، از غرب به محدوده روستای راونج، از شرق به محدوده رشته کوه برف انبار و از جنوب به کوه های شمالی محدوده روستای جاسب منتهی می شود.
این قله بعد از کوه برف انبار، دومین کوه بلند از مجموعه کوه های با ارتفاع بالای 3000 متر استان قم محسوب می شود.
هوای نسبتا خنک و وجود گیاهان دارویی چون والک و آویشن در فصل بهار از مهمترین ویژگی های جذب کوه نوردان و طبیعت گردان به این منطقه محسوب می شود.
گفته می شود در سال های گذشته چند غلاده پلنگ در منطقه زندگی می کرده اند، شبانان این حیوان را در افق قرمز رنگ غروب خورشید، از دور به رنگ آبی دیدند و در نتیجه نام پلنگ آبی بر روی این کوه شکل گرفته و تا امروز باقی مانده است.
🔹مکان عکاسی: بلندای روستای#وشنوه #قم
اوقات خوش آن بود که با پسرعموها و پسرعمه‌ها و باجناق‌هاشون به سر رفت
(:
📝 به عنوان یکی از اماکن متبرکه شهرستان #ارومیه در کنار روستاهای #برهانلو و #قورشالو واقع شده است. فاصله این دو روستا از مسیر دسترسی به آن – جاده ارومیه به #اشنویه 2/5 کیلومتر و از شهر ارومیه 6 کیلومتر می‌باشد.
این امامزاده با توجه به روایات وارده و استعلام صورت گرفته از سوی هیئت امنا، از نوادگان #امام_زین‌العابدین(ع) بشمار می‌آیند.
📍متن استعلام صادر شده از سوی دفتر استعلام سادات که بر روی ضریح نصب گردیده است نکته‌ای که در محتوای این استعلامیه دیده می‌شود بکارگیری واژه «قریب» به جای «غریب» می‌باشد. امّا در محاورات مردم منطقه اصطلاح امامزاده «غریب حسن» به جای «قریب حسن» کاربرد داشته و بر این باورند که ایشان در این منطقه تنها و غریب افتاده و به شهادت رسیده است. در گذشته آرامگاه غریب حسن ساختمان کوچکی بود که حدود 60 متر مربع زیربنا داشته است. این بنا در سه ضلع دارای دو پنجره و در ضلع شرقی دارای یک پنجره در وسط و دو در ورودی در طرفین آن بوده است. سقف بنا بوسیله شیروانی مسقف و طاق زیرآن با آجر پخته و گچ ساخته شده بود. آرامگاه دارای ضریح نبوده و تنها حصار چوبی دور قبر را احاطه کرده بود.
📌صندوقچه‌ای نیز در کنار درب ورودی تعبیه شده بود تا زائران نذورات نقدی خود را درون آن اندازد. در سال 1370ش ضریح فلزی با رویه نقره ای رنگ به ابعاد 1/5در 2 متر که با مبلغی در حدود یک میلیون تومان در اصفهان ساخته شده بود نصب می گردد. در سال 1382 ضریح کنونی با هزینه 28 میلیون تومان در اصفهان ساخته و بجای ضریح پیشین نصب می گردد. جبهه اصلی نمای خارجی بنا در ضلع شمالی قرار گرفته و از ظاهری کاملاً متقارن برخوردار است. بنای امامزاده دارای پلا نی مستطیل شکل به ابعاد 26/15×26/80 متراز چهار بخش : هسته اصلی، میانسرا، موتورخانه و اتاق کنترل تشکیل شده است. گنبد این بنا از نوع پیازی و روکش آن از ورق آلومینیومی آبکاری شده طلایی می باشد ، بلندای آن 11/80 متر و دارای 12 نورگیر فلزی است که دور تا دور ساقه گنبد در فاصله های معین تعبیه شده است بلندای ساقه 80/1 متر است. مناره های امامزاده در ضلع شمالی به بلندای 21 متر ساخته شده که پایه و بخشی از ساقه مناره ها تا بلندای 5/4 متر در اتاق های مجاور میانسرا قرار گرفته، راه ورودی مناره ها نیز از همین اتاق ها است. ضریح مطهر ترکیبی ازچوب با روکش نقره ای و طلایی و استیل مشبک به ابعاد 2×3 مترو بلندای آن بدون احتساب پایه و تاج ضریح 2/25 متر و پایه ضریح از سنگ گرانیت سیاه به بلندای 20 سانتی متر است.
هیچ کدوممون نمیدونیم کارد به استخوان رسیدن یعنی چی؟
هیچ کدوممون نمیدونیم همسر جانباز بودن یعنی چی؟
وقتی داشتیم برای بانوان‌مان تئوری اتمام آشپزی و بچه‌داری میدادیم، وقتی درگیر توئیتر و ژانرش بودیم، وقتی مشغول توئیت‌های انتخاباتی بودیم و شاخ هم دیگر رو میشکستیم، یه صدایی اومد که داد میزد «سوختم خدا، سوختم»
فریاد همسر جانبازی که صدایش را فقط خودش میشنید، آخر این بانوان خیبری اند، اهل نی، هور، آب، خیبری که ساکته، دود نداره اما سوز داره
▪️اما ما هنوز مشغول انتخابات بودیم و خواهیم بود، در زمانه ای که غارتگران بیت المال ذخیره نظام باشند، ذخیره های اصلی کارشون میرسه به خودسوزی
خودسوزی این همسر جانباز و هزاران همسر جانباز و شهید دیگه که هر روز دارن بیصدا می‌سوزن ولی هیچکس نمیفهمه (کسانی که بعد ازجنگ تا حالا، هر لحظه از زندگی شون رو توی جنگ سپری کرده‌اند و هنوز خط مقدم می‌جنگند، مبارزه میکنند) چه شرعی باشه و چه غیر شرعی تلنگری بود به ماهایی که ادعای انقلابی‌گری، ظلم ستیزی و عدالت خواهی داریم
ای کاش کمی کک‌ما بگزد، ای کاش میمردیم، ننگ بر این مسلمانی ما
🔸(نظر رهبر معظم انقلاب در رابطه با فتوای امام خمینی در رابطه با ارتداد سلمان رشدی)
بنا کردند از اطراف خدشه کردن: «چطور شما چنین حکمى {فتوای ارتداد} کردید؟! چطور شما دخالت مى‌کنید؟!»
قرص و محکم {در مقابل خبرنگارها} ایستادم و گفتم:
«امام تیرى شلیک کرده‌اند و این تیر همین‌طور مى‌رود. خوب هم هدف‌گیرى کرده‌اند و تا به هدف نخورد، نمى‌افتد».
الان هم همین را مى‌گویم. معتقدم این تیر، روزى به هدف خواهد خورد.
